... مهرسا تعبیر یک خواب

بدون عنوان

1392/10/3 4:03
نویسنده : شیدا و مرتضی
225 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ختر زیبای من.

مهرساجان مامان از ساعت 1:50 دقیقه بامدا روز سه شنبه ٠٣/١٠/٩٢ دردهای کمی در قسمت کمرش شروع شد که هلان که ساعت 3:46 دقیقه ست و این دردها ادامه دار شدن متوجه شدم که به احتمال زیاد دردهای زایمانی هستند و توکل کردم به خدا میدونم که خدا بهم صبر میده و انشاالله اگه خدا بخواد دیگه فردا تورو تو بغل میگیریم. وروجک حالا که متوجه شدی بابایی میخواد مرخصیش و کنسل کنه تصمیم گرفتی بیای که بابایی هم سوپرایز بشه. آخه بابا بنده خدا از روز یکشنبه دیگه مرخصی گرفته بود و منتظر اومدن دختر نازش بود ، حسابی ناز داری ها وروجک مامانی قلب

الانم بابا داره کمر مامان و ماساژ میده که دردش کمتر بشه. ساعت 3:50

راستی این چند روز همش به بابا میگفتم برچسب دیواری این دختر ناز و براش بچسبون رو دیوار بابا پشت گوش مینداخت تا بالاخره امشب انجامش داد منم بهش گفتم مهرساجان منتظر تا برچسباش و بچسبونی تا بیاد. حالا ظاهرا"که همینطور شده ...ماچ

خاله سحر گفته بود هروقت دردات شروع شد بهم خبر بده تا برات دردات و کنترل کنم. خوب حالا خاله سحرجان و از کجا پیداش کنیم احتمالا" داره خواب 7پادشاه و میبینه  ...

مامان میخواد بره آخرین عکس هارو از آخرین لحظات بسیییییییییییار شیرین و فراموش نشدنی اولین بارداریش بگیره فعلا" بای تا انشاالله بعد از بدنیا اومدنت و شایدم چند ساعت دیگه...

صبحت بخیر عزیزم ...ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)